اسیرم من اسیر یک شب یلدای طولانی
همان زیبایی تاری ک میدانم نمیدانی
کجا بودی کجا ای هم نواز و هم نوای من
که اکنون سر رسیدی بعد یک پاییز طوفانی
شروع جنگ با قلب و سراغاز شجاعت ها
بیا دستم به دامانت درین اوضاع بحرانی
من بی آبرو اکنون تورا اینگونه میبینم
ک با یک شهر خاطر خواه مرا یک مرد میدانی
اگرچه تو بتی و من فقط یک بنده ی بیکس
خداوندا چه میخاهم من از این کفر پنهانی
صیاد روشنگر
2/8/94
شعر من...
برچسب : نویسنده : صیاد روشنگر sayyadpoem بازدید : 235
صدای جغد می آید هوا سرد است و بارانی
چه کولاکی درین جنگل چه بادی و چه بورانی
صدای ناله ی گرگی صدای جیغ مرغابی
تنم خشکیده از سرما به تن چسبیده بارانی
صدای جغد می آید هوا سرد است و سوزنده
کلاهم خیس؛چشمم تر؛ گلویم سخت طوفانی
دو پایم صاف می لرزد،نمی ترسم هوا سرد است
مدد کن قوت زانو درین اوضاع بحرانی
کمی زانو تحمل کن که بوی دود می آید
به قلبم نقش ها دارد امید مهر سوزانی
امید کلبه ای چوبی کنارم آتشی روشن
بخاری تازه از حس طراوت های انسانی
صدای جغد می آید؛دوباره ابر محکم شد
هوا تاریکتر طوری که میدانم نمیدانی...
صیاد روشنگر
برچسب : نویسنده : صیاد روشنگر sayyadpoem بازدید : 253
شبت مانند گیسویت حنایی
پناهت دست پر مهر خدایی
دوباره رفتی و تنها شدم من
نمی خوابم ک تا شاید. بیایی
شعر من...برچسب : نویسنده : صیاد روشنگر sayyadpoem بازدید : 285
صیادم و در دام تو امروز گرفتار
در دام تو آهو وش عاشق کش عیار
با تیر دو چشمت بزن و جان ز تنم بر
جان از من و تیر از تو چرا منتظری یار
شعر من...برچسب : نویسنده : صیاد روشنگر sayyadpoem بازدید : 294
چگونه رفتنت باور کنم من
چه خاکی بعد تو بر سر کنم من
تو که رفتی ولی با خاطراتت
چگونه چند روزی سر کنم من
6/4/94
21:38
شعر من...برچسب : نویسنده : صیاد روشنگر sayyadpoem بازدید : 237
بس که غصه میخورم از بودن بیهوده ام
مثل قاب عکسمان در بچگی فرسوده ام
بچه بودم با تو روز و روزگاری داشتم
با تمام خاطراتت سالها آسوده ام
از همان ساعت که رفتی با غروبی اطلسی
آسمان ها را به عشق دیدنت پیموده ام
هر چه از سوراخ در محو تماشایت شدم
بیشتر بر توده ی بار غمت افزوده ام
گوشه چشمی هم نگاه من نکردی دخترک
من که ژان والژان عمق قصه هایت بوده ام
از همان روزی که چشمانت به آغوشم کشید
من به. سودا ی گناه شاعری آلوده ام
3/4/94 12:35
شعر من...برچسب : نویسنده : صیاد روشنگر sayyadpoem بازدید : 309
مطلع چشمان تو امروز بحث داغ ماست
نقد جسم و جان تو امروز بحث داغ ماست
اختلاف بین دانایان سر لب های توست
خال جاویدان تو امروز بحث داغ ماست
خنده ات را در کتابی آسمانی دیده ان
چهره ی خندان تو امروز بحث داغ ماست
تا حدود سال نوری جاذبه داری گلم
جذبه ی میدان تو امروز بحث داغ ماست
لشکر چشمان تو کشتار جمعی کرده است
قدرت گردان تو امروز بحث داغ ماست
ما همه زندانی ناز و ادا های تو ایم
وسعت زندان تو امروز بحث داغ ماست
چند قرنی می شود دنیا سر موضوع توست
حسن بی پایان تو امروز بحث داغ ماست
صیاد روشنگر
1/4/94 14:22
شعر من...برچسب : نویسنده : صیاد روشنگر sayyadpoem بازدید : 347
منم آن ترک شیرازی ک تو بردی دل مارا
تویی یوسف ک میبینی دل زار زلیخارا
اگر فرهاد میگشتی؛دلم بی پرده شیرین بود
مگر مجنوون نمیبینی تن بیجان لیلا را
همه را عکس هم گفتم بدان نامهربان من
تو هم عکس منی اما تو سارایی و من دارا
کلاس درس من شیرین تر از طرز نگاهت نیست
نگاهی گرم پر کرده تمام جزوه ی مارا
دورون رابطه؛ای گل....مرا ربطی ب حست نیست
مرا مربوط خود کردی و هم این حس زیبارا
12/3/94
شعر من...برچسب : نویسنده : صیاد روشنگر sayyadpoem بازدید : 260
سد راه من نشو تصمیم من این است و بس
پا نکن در کفش من؛عاشق شدن این است و بس
چشم دیدم را ندارد؛عاقبت می دزدمش
آخرش تا خرخره زیر لجن این است و بس
کاسه زیر نیم کاسه بود ما هم بی خبر
دوستان را مهربان پنداشتن این است و بس
من نمیخواهم به بند دار آویزان شوم
مقصد دور و دراز سرد تن این است وبس
این حقیقت کاش قبل از این به ذهنم میرسید
عاقبت یک متر جا ،غسل و کفن؛این است وبس
20/4/94 15
شعر من...برچسب : نویسنده : صیاد روشنگر sayyadpoem بازدید : 309
پنجره أواز عشقم را به فردا می برد
راز قلبم را ازین رخنه به هرجا می برد
چهره ای را در میان هم کلاسان دیده ام
او دل و دین وخدا یم را به یغما می برد
نرگسی خشکیده در لیوان آب روی میز
یاد چشمانش ببین من را کجاها می برد
فکر میکردم فقط قلبم اجیر دست اوست
عقل و چشم و سادگی را نیز گویا می برد
ای خدای مهربان چشم انتظار یاری است
قایق بی بادبان را موج دریا می برد
5/3/94 16:35
شعر من...برچسب : نویسنده : صیاد روشنگر sayyadpoem بازدید : 366